جدول جو
جدول جو

معنی دسه میس - جستجوی لغت در جدول جو

دسه میس
فرومایه خسیس
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دست ریس
تصویر دست ریس
ریسمان یا نخی که با دست ریسیده شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
ریسمان و رشتۀ با دست ریسیده شده. (ناظم الاطباء). رشته و ریسمان که به دوک ریشته اند نه به چرخ. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
عیسی اینک پیش کعبه بسته چون احرامیان
چادری کان دست ریس دخت عمران آمده.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(لَ سَ)
مرضی در کرم قز (ابریشم) که بزرگ شود و نتند و سیاه شود و میرد. قسمی بیماری کرم ابریشم که کرم فالج زده و بی حس شود. قسمی بیماری کرم پیله که در اول مفلوج شود و سپس میرد
لغت نامه دهخدا
تصویری از لسه میر
تصویر لسه میر
بیماریی است در کرم ابریشم که بزرگ شود وتندء وسیاه گردد و بمیرد
فرهنگ لغت هوشیار
دستگیره
فرهنگ گویش مازندرانی
چهاردست و پا راه رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
دسه جمی
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب بالای پادنگ که پادنگ کوبان برای حفظ تعادل آن را نگه می
فرهنگ گویش مازندرانی
دستگیره، آلت دست بازیچه، بهانه
فرهنگ گویش مازندرانی
گوساله یک تا دو ساله
فرهنگ گویش مازندرانی